کاهش ارزش پول، برداشتن از جیب ملت است، حتی اگر برای مقابله با فشار اقتصادی ظالمانه امریکا باشد.

کمی جبران به کمتر از 1% از مردم، سرقت از ملت را جبران نمی کند و باعث تضعیف حکومت می شود.

ظلم به ملت، باعث نارضایتی و تضعیف حکومت می شود.

نارضایتی ملت، قطعاً نارضایتی خداوند متعال را به همراه دارد.

کاهش ارزش پول، بیشتر به ضرر اقشار ضعیف و وفاداران به حکومت می شود. ثروتمندان یا مخالفان حکومت، پول ایرانی را سرمایه خوبی نمی دانند و پول ایرانی را به ارزهای خاص یا کالاهای خاص تبدیل می کنند.

هر دو پیام سال جدید رهبر، در روز اول فروردین سال 1398، شامل لزوم افزایش ارزش پول ملی بود در صورتی که پیام سال جدید آقای روحانی فقط حول ایراد نگرفتن از خودش بود!!

دو دیدگاه، از دو شخصیت، کاملاً متفاوت بود.

رهبر، مشکل مردم را می بینند ولی رئیس جمهور در پی آنست که کسی ایشان را مذمت و نفرین نکند!!

ولی این رویه ممکن است باعث سقوط حکومت شود، صرفنظر از اینکه مسبب آن چه کسی باشد لذا لازم است جلوی ظلم به ملت گرفته شود.

آقای روحانی قبلاً فرموده بودند که کاهش ارزش پول، برداشتن از جیب مردم است و آنرا مذمت کرده بود!! ولی چند برابر رئیس جمهورهای قبلی کاهش داد و از جیب مردم برداشت نمود و این کلیپ سخنان آقای روحانی :

پول، رسید دولت در دست مردم است که ارزش معینی دارد و با آن مقدار معینی کالا می توان خرید نمود.

وقتی ارزش پول، کاهش پیدا می کند یعنی آن رسید را دستکاری می کنند تا مقدار کمتری کالا بتوان با آن خرید نمود و این یعنی آنکه دولت از مردمی که این رسیدها را در اختیار دارند به زور پول گرفته است!!

اینکه دولت برای کاهش ارزش پول، دلایلی بیاورد، نمی تواند توجیه کننده ی برداشت پول از جیب ملت باشد.

در امریکا و اروپا هم این کار صورت می گیرد البته:

  1. هدف اصلی آن تغییر معادله صادرات واردات می باشد.
  2. مقدار و شیب این تغییر بسیار کم است.
  3. گاهی کاهش و گاهی افزایش دارد.
  4. همین مقدار کم هم حرام است و باید از روشهایی استفاده شود که به کسی ظلم نشود.

کاهش ارزش پول، حتی اگر برای افزایش صادرات کشور باشد با برداشت دولت از جیب ملت همراه است.

در ایران و در مشکلات اخیر که بخاطر فشار اقتصادی امریکا می باشد و البته علت اصلی آن اعتماد همین دولت به امریکا بود.

سیاست کاهش ارزش پول ملی برای جبران کاهش صادرات نفت در پیش گرفته شد و این موضوع را می فهمیم ولی کاهش ارزش رسید در دست مردم، قابل توجیه نیست.

آیا دولت حق دارد که ارزش رسید داده شده به مردم را که نسبت به آن تعهد دارد، بطور یکجانبه کم کند؟

چند میلیون نفر از ملت ایران، بخاطر کاهش ناگهانی ارزش پول ملی بدبخت شده یا می شوند؟؟!!

پیرمردی که سالها خون دل خورده و سنش از 50 عبور کرده و با صرفه جویی نامعقول، مقداری پول پس انداز کرده تا در آخر عمری، آپارتمان کوچکی تهیه کند و خانواده ی خود را از مستاجری راحت کند و راحت بمیرد ولی یکباره قیمت مسکن حدود پنج برابر می شود!!

همچنین پیرمردی که برای تهیه جهیزیه دخترش، پولی را پس انداز کرده بود، یکباره قیمت لوازم خانگی حدود شش برابر شده است!! و الی آخر

علت همه این بدبختی ها این است که ناگهان دولت تصمیم می گیرد که برای جبران کاهش درآمد نفتی خود، بعلت فشار اقتصادی امریکا، ارزش پول را کاهش دهد!!

زیرا پرداخت های دولت به ریال است، این را می فهمیم،

(لازم نیست به ملت دروغ بگویند و آنرا به گردن دلالها بیندازند، کارشناسان اقتصادی خودی، بارها در تلویزیون و جاهای دیگر گفته اند که مصرف ارز خارجی در بازار آزاد نسبت به ارزی که دولت در اختیار دارد بسیار ناچیز است و نمی تواند تعیین کننده قیمت ارز باشد.)

کسانی که به دولت اعتماد نکردند و همیشه پول خود را به ارزهای خارجی، طلا، خانه و کالاهای دیگر تبدیل کرده اند، ضرری نکردند!! بعبارتی دیگر، کسانی که پول خود را به ریال نگه می دارند به رسید پولی دولت اعتماد کرده اند و مجازات این اعتماد، ضرر و بدبختی است!!

طی چند سال و با افزایش حقوق ها، به تعادل قبلی قیمت ارز و حقوق کارمندان دولت می رسیم، ولی در این بین، فقط بدبخت شدن میلیونها ایرانی است که به دولت اعتماد کرده بودند!

کسانی که:

  • خانه و اثاث نداشتند.
  • سراغ ارزهای خارجی نرفته بودند.
  • پول خود را به طلا تبدیل نکرده بودند.
  • نمی دانستند که نباید به دولت اعتماد کنند و پول ملی نگهداری می کردند!
  • خون دل می خورند و پولی بر پول خود می گذارند به امید آنکه روزی بتوانند مشکلی از مشکلات خود را حل کنند. غافل از آنکه ناگهان دولت، با یک حرکت اقتصادی پول نزد ایشان را بی ارزش می کند!

در خاتمه بگویم که رئیس دولت شدن خیلی آسانتر از مدیریت خداپسندانه است.

لذا کسی رئیس دولت شود که بتواند خداپسندانه مدیریت کند.

اگر خداپسندانه مدیریت کند، خداوند به پاس رضایت میلیونها نفر از ملت، پاداشی درخور به وی می دهد و ملت، او را بخوبی یاد خواهند کرد.

و اگر نخواهد یا نتواند خداپسندانه مدیریت نماید، خداوند بخاطر خون دلی که میلیونها نفر از ملت که حقشان نبوده که اینچنین شوند، او را به عذابی سخت دچار خواهد نمود و ملت نیز یاد خوبی از وی نخواهند نمود.

(توجه داشته باشیم که خداوند به همه چیز آگاه است و نیازی به دعای خیر یا نفرین ملت نیست تا کسی را پاداش دهد یا مجازات نماید.)

اگر رئیس دولت، هم بخواهد و هم بتواند خداپسندانه مدیریت کند، آثار مدیریت خداپسندانه وی تا کارمندان جزء در همه شاخه های دستگاه دولت قابل مشاهده خواهد بود.

در این صورت است که امریکا نمی تواند به چنین کشوری فشار اقتصادی وارد کند و با فرض محال، اگر هم بتواند وارد کند و صدمه ای به ملت بزند ملت آنرا از چشم دولت خود نخواهند دید.

نظر سنجی های واقع بینانه و منظم از مردم بسیار مهم است و نشان می دهد که مردم چه نظری نسبت به عملکرد دولت دارند و این نظرسنجی ها می بایست مد نظر قرار گیرند تا از انفجار احتمالی ملت علیه حکومت جلوگیری شود. اگر چنین کاری بطور منطقی و واقع بینانه صورت می گرفت، وضعیت افکار عمومی در ایران اینچنین نبود.

اگر پایداری و تداوم حکومت جمهوری اسلامی در ایران برای ما مهم باشد، لازم است منطقی تر فکر کنیم. در غیر اینصورت، خدایی نکرده به خواست امریکا و صهیونیست ها که سقوط حکومت جمهوری اسلامی است خواهیم رسید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

error: Content is protected !!