وقتی در خطر باشند، به فکر حق دیگران می افتند.

برخی انسانها وقتی در کشتی با طوفان مواجه می شوند به یاد خداوند می افتند و هنگامیکه به ساحل امن می رسند باز کافر می شوند.

داستان حقیقی :

شخصی نظر مرا جلب کرد که وقتی به سفر می رفت، به طلبکار خود می گفت: از من راضی باش تا اتفاقی برای ما نیفتد، بمحض برگشت از سفر، طلب شما را خواهم داد. (چون مسیر سفر او از میان کوه و دره می گذشت)
وقتی به سلامت برمی گشت، باز هم بدهی خود را نمی داد.
جالب بود که چند بار این اتفاق تکرار می شود و وی همان گفته ها را تکرار می کرد!!

البته جالب است که این گروه از انسانها، اعتقاد ناقص و جاهلانه ای دارند.
آیا ایشان قصد دارند تا طلبکار خود را فریب دهند تا علیه آنها دعا نکند؟!
صاحب دعا خداوند است، پس آنها به خداوند اعتقاد دارند، اگر به علم و عدالت خداوند هم اعتقاد داشته باشند، طلبکار خود را فریب نمی دادند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

error: Content is protected !!